دانلود هنر شفاف اندیشیدن از رولف دوبلی
بخشی از متن کتاب:
آنها سوگیری اقتدار را با دقت برنامهریزی میکنند. CRM بیش از هر پیشرفت فنی در بیست سال گذشته به ایمنی پرواز کمک کرده است.
بسیاری از شرکتها با این نوع آینده نگری سال نوری فاصله دارند. به ویژه در معرض خطر شرکتهایی با مدیر عاملهای مسلط هستند، جایی که کارمندان احتمالاً نظرات “کمتر” خود را برای خود نگه میدارند – این به ضرر تجارت است.
مقامات خواستار شناخت هستند و دائماً راههایی برای تقویت وضعیت خود مییابند. پزشکان و محققان از کتهای سفید استفاده میکنند. مدیران بانک، کت و شلوار و کراوات میپوشند. پادشاهان تاج به سر میگذارند. اعضای ارتش دارای نشانهای درجه هستند. امروزه حتی از نمادها و وسایل بیشتری برای نشان دادن تخصص استفاده میشود: از حضور در برنامههای گفتگو و جلد مجلهها، تا تورهای کتاب و ورودیهای اختصاصی ویکی پدیا. اقتدار مانند مد بسیار تغییر میکند و جامعه نیز به همان اندازه از آن پیروی می-کند.
در پایان: هر زمان که میخواهید تصمیمی بگیرید، به این فکر کنید که کدام مقامات ممکن است بر استدلال شما تأثیر بگذارند. و وقتی با غرایز یکی روبهرو شدید، تمام تلاش خود را بکنید تا او را به چالش بکشید.
به گرایش به سخن بیهوده(فصل 57)؛ دانش راننده (فصل 16)؛ توهم پیشبینی (فصل 40)؛ توهم مهارت (فصل 94) نیز مراجعه کنید.
دانلود هنر شفاف اندیشیدن از رولف دوبلی
دوستان سوپر مدل خود را در خانه رها کنید
اثر تقابل
رابرت سیالدینی در کتاب نفوذ خود داستان دو برادر، سید و هری را روایت میکند که در دهه 1930 در آمریکا یک فروشگاه لباس را اداره میکردند. سید مسئول فروش بود و هری ریاست بخش خیاطی را بر عهده داشت. هر وقت سید متوجه میشد مشتریانی که
جلوی آینه ایستادهاند، کت و شلوارشان را خیلی دوست دارند، کمی گوشش سنگین میشد. او به برادرش میگفت: “هری، قیمت این کت و شلوار چهقدر است؟” هری از میز برش خود، نگاهی میانداخت و فریاد میزد: “برای آن لباس نخی زیبا، 42 دلار” (این قیمت در آن زمان خیلی زیاد بود. ) سید وانمود میکرد که نفهمیده است: “چهقدر؟” هری دوباره داد میزند: “چهل و دو دلار!” سپس سید به مشتری خود روی میآورد و گزارش میدهد: “او 22 دلار میگوید.” در این زمان، مشتری میفهمد سریع پول را روی میز قرار داده و با کت و شلوار از فروشگاه با عجله خارج میشود قبل از اینکه سید بیچاره متوجه “اشتباه” خود شود.دانلود هنر شفاف اندیشیدن از رولف دوبلی
شاید شما آزمایش زیر را از دوران مدرسه خود بدانید: دو سطل بردارید. اولی را با آب ولرم و دومی را با آب یخ پر کنید. دست راست خود را به مدت یک دقیقه در آب یخ فرو ببرید. سپس هر دو دست خود را درون آب ولرم قرار دهید. چه چیزی را متوجه میشوید؟ در دست چپ آب ولرم آنطور که باید احساس نمیشود اما دست راست، گرم میشود.
هر دوی این داستانها تأثیر تقابل را به تصویر میکشد: اگر چیزی زشت، ارزان یا کوچک در پیش رو داشته باشیم، چیزی زیبا، گران یا بزرگ را قضاوت میکنیم. ما در قضاوتهای مطلق مشکل داریم.
اثر تقابل یک تصور غلط رایج است. صندلیهای چرمی را برای اتومبیل جدید خود سفارش میدهید زیرا در مقایسه با برچسب 60،000 دلاری خودرو 3000 دلار ناچیز به نظر میرسد. تمام صنایعی که گزینههای به روزرسانی را ارائه میدهند از این توهم سوء استفاده میکنند.
تأثیر تقابل در مکانهای دیگر نیز وجود دارد. آزمایشها نشان میدهد که مردم مایلند ده دقیقه بیشتر راه بروند تا 10 دلار در غذا صرفهجویی کنند. اما همین افراد آرزوی 10 دقیقه پیادهروی را ندارند تا 10 هزار دلار در کت و شلوار 1000 دلاری پس انداز کنند. یک حرکت غیرمنطقی است چون ده دقیقه ده دقیقه است، و 10 دلار 10 دلار است. از نظر منطقی، باید در هر دو حالت یا باید حرفتان را پس بگیرید یا اصلاً این کار را نکنید.دانلود هنر شفاف اندیشیدن از رولف دوبلی
بدون تأثیر تقابل، کسب و کار تخفیف کاملاً غیرقابل تحمل است. به نظر میرسد محصولی که از 100 دلار به 70 دلار کاهش یافته باشد، ارزش بهتری نسبت به محصولی دارد که همیشه 70 دلار قیمت داشته باشد. قیمت اولیه نباید نقشی داشته باشد. روز دیگر یک سرمایه گذار به من گفت: “این سهم قیمت زیادی دارد زیرا 50 درصد زیر قیمت اوج است.” من سرم را تکان دادم. قیمت سهام هرگز “کم” یا “زیاد” نیست. این همان چیزی است که هست و تنها چیزی که اهمیت دارد این است که آیا از آن نقطه بالا میرود یا پایین میآید.
وقتی با تقابل روبهرو میشویم، مانند پرندگان نسبت به شلیک گلوله واکنش نشان میدهیم: از جای خود میپریم و حرکت میکنیم. نقطه ضعف ما این است که: ما تغییرات کوچک و تدریجی را مشاهده نمیکنیم. یک شعبده باز میتواند ساعت شما را ناپدید کند زیرا، هنگامی که او به یک قسمت از بدن شما فشار میآورد، لمس سبکتری را روی مچ دست خود احساس نمیکنید زیرا او شما را از شر رولکس راحت میکند. به همین ترتیب، ما متوجه نمیشویم که چگونه پول ما ناپدید میشود. دائماً ارزش خود را از دست میدهد، اما متوجه نمیشویم زیرا تورم با گذشت زمان اتفاق میافتد. اگر آن را به صورت مالیات بیرحمانه به ما تحمیل کنند (و اساساً همین است)، خشمگین خواهیم شد.
اثر تقابل میتواند تمام زندگی شما را خراب کند: یک زن جذاب با یک مرد نسبتاً متوسط ازدواج میکند. اما از آنجا که والدین او افراد وحشتناکی بودند، به نظر میرسد مرد عادی یک شاهزاده باشد.
حرف آخر: ما که توسط تبلیغاتی با سوپرمدلها بمباران شدهایم، افراد زیبا را فقط به اندازه متوسط جذاب میدانیم. اگر به دنبال یک شریک هستید، هرگز در جمع دوستان سوپرمدل خود بیرون نروید. مردم جذابیت شما را کمتر از آنچه واقعاً هستید خواهند دید. تنهایی بروید یا بهتر از این، دو دوست زشت را با خود ببرید.
همچنین به سوگیری دسترسپذیری(فصل 11)؛ اثر برخورداری (فصل 23)؛ اثر Halo (فصل 38)؛ سوگیری مقایسه اجتماعی (فصل 72)؛ بازگشت به میانگین (فصل 19)؛ خطای کمبود (فصل 27)؛ قاببندی (فصل 42) مراجعه کنید.
11
چرا ما یک نقشه اشتباه را به نداشتن نقشه ترجیح میدهیم
سوگیری دسترسپذیری
“سیگار کشیدن نمیتواند برای شما بد باشد: پدربزرگ من روزانه سه پاکت سیگار میکشید و بیش از 100 سال زندگی کرد.” یا: “منهتن واقعاً بی خطر است. من کسی را میشناسم که در وسط دهکده زندگی میکند و هرگز درب خود را قفل نمیکند. حتی وقتی او به تعطیلات میرود، آپارتمانش هرگز مورد حمله قرار نگرفته است.” ما برای اثبات چیزی از عباراتی مانند این استفاده میکنیم، اما آنها در واقع هیچ چیزی اثبات نمیکنند. وقتی اینگونه صحبت میکنیم، تسلیم سوگیری دسترسپذیری میشویم.
آیا تعداد کلمات انگلیسی که با K شروع شوند بیشتر است یا تعداد کلماتی که حرف سوم آنها K است؟ پاسخ: بیش از دو برابر تعداد کلمات انگلیسی، کلماتی هستند که حرف سوم آنها K است تا اینکه با K شروع میشود. چرا اکثر مردم معتقدند که عکس این حرف درست است؟ زیرا میتوانیم به کلماتی که با K شروع میشوند سریعتر فکر کنیم. آنها بیشتر در دسترس حافظه ما هستند.
سوگیری دسترسپذیری این را میگوید: ما با استفاده از مثالهایی که به راحتی به ذهن خطور میکنند تصویری از جهان ایجاد میکنیم. البته اینکه در واقعیت اتفاقات بیشتری اتفاق نمیافتد فقط به این دلیل که ما راحتتر میتوانیم آنها را تصور کنیم، پوچ است.دانلود هنر شفاف اندیشیدن از رولف دوبلی
با تشکر از سوگیری دسترسپذیری، ما با یک نقشه خطر نادرست در ذهن خود زندگی میکنیم. بنابراین، ما به طور سیستماتیک خطر قربانی شدن در سانحه هواپیما، تصادف رانندگی یا قتل را بیش از حد ارزیابی میکنیم. و ما خطر مرگ ناشی از وسایل کم نظیر مانند دیابت یا سرطان معده را دست کم میگیریم. احتمال حملات بمبی بسیار نادرتر از آن است که فکر میکنیم و احتمال ابتلا به افسردگی بسیار بیشتر است. ما احتمال بسیار زیادی را برای نتایج دیدنی، جالب توجه و یا رسا نسبت میدهیم. هر چیزی را که صامت یا نامرئی است در ذهن خود کم ارزش میکنیم. مغز ما نتایج بازدارنده را با آسودگی بیشتری نسبت به نتایج پیش پا افتاده تصور میکند. ما به طور مهیج فکر میکنیم، نه کمی. مغز ما نتایج آگاه کننده را با آسودگی بیشتری نسبت به نتایج معمولی تصور میکند. ما به طور مهیج فکر میکنیم، نه کمی.
پزشکان اغلب قربانی سوگیری دسترسپذیری میشوند. آنها درمانهای مورد پسند خود را دارند، که برای همه موارد ممکن از آنها استفاده میکنند. ممکن است درمانهای مناسبتری وجود داشته باشد، اما این موارد در نهانگاه ذهن پزشکان وجود دارد. در نتیجه آنها آنچه را میدانند تمرین میکنند. مشاوران بهتر نیستند. اگر با مورد کاملاً جدیدی روبهرو شوند، دستان خود را بالا نمیبرند و آهی نمیکشند: “من واقعاً نمیدانم چه چیزی به شما بگویم.” در عوض، آنها به یکی از روشهای آشناتر خود روی میآورند، ایدهآل است یا نه.